ترجمه مقاله

نشور

لغت‌نامه دهخدا

نشور. [ ن ُ ] (ع مص ) نشر. رجوع به نشَر شود. || زنده شدن . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (آنندراج ) (دهار) :
جز دم داد تو که داد نوید
کشته ٔ تیغ ظلم را به نشور.

مسعودسعد.


|| زنده کردن . (منتهی الارب ). || ظاهر شدن نبات در زمین . (از معجم متن اللغة). || برگ آوردن درخت . (از المنجد). پیدا شدن برگ درخت . (از معجم متن اللغة). || گشاده و کشیده شدن برگهای درخت . (از المنجد). || رسیدن بهار به زمین و رویانیدن آن را. (المنجد) (از معجم متن اللغة). || (اِ)قیامت . رستاخیز.
- روز نشور ؛ روز رستاخیز. روز قیامت :
تا به هنگام خواندن نامه
خجلی نایدت به روز نشور.

ناصرخسرو.


- شور نشور ؛ غوغای قیامت .
- صبح نشور ؛ صبح روز قیامت . (غیاث اللغات ). روز رستخیز. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
- یوم النشور ؛ روز نشور. روز قیامت .
ترجمه مقاله