ترجمه مقاله

نصرت

لغت‌نامه دهخدا

نصرت . [ ن ُ رَ ] (اِخ ) عباسقلی خان دکنی هندی از پارسی گویان دکن است در عهد فتحعلی شاه قاجار سفری به ایران کرده ، خط خوشی داشته . او راست :
ز بیم آن که دوران شایدش از من جدا سازد
به رویش هر نگاه من نگاه آخرین باشد.

#


عقده در کار من از آبله ٔ پا افتاد
سخت وامانده ام ای خار بیابان مددی .

(از مجمعالفصحا چ مصفا ج 6 ص 1089).


ترجمه مقاله