ترجمه مقاله

نصرت

لغت‌نامه دهخدا

نصرت . [ ن ُ رَ ] (اِخ ) نصراﷲ (میرزا...) اردبیلی متخلص به نصرت از عرفا و شعرای قرن سیزدهم است و به روایت هدایت در زمان ولیعهدی محمدشاه معلم وی بود و چون محمدشاه به سلطنت رسید مقام صدارت را به وی تکلیف کرد و او نپذیرفت ، میرزا نصراﷲ در دوران سلطنت محمدشاه به عزت و قدرت زیست و چون محمدشاه درگذشت به فرمان امیرکبیر روانه ٔ عراق عرب شد و در همانجا به سال 1271 هَ . ق . درگذشت . او راست :
هر گم شده را نام و نشانی است به عالم
از گمشده ٔ ما نه نشان است و نه نام است
دل دوش ز من درگذر کوی تو گم شد
جائی که نه آنجا گذر خاص و نه عام است .

#


ای صورت روحانی در آینه ٔ جانم
هم آینه هم جانی بر روی تو حیرانم .

(از مجمعالفصحا چ مصفا ج 6 ص 1037).


ترجمه مقاله