ترجمه مقاله

نصر

لغت‌نامه دهخدا

نصر. [ ن َ ] (اِخ ) عبداﷲبن سعید قرمطی ، مکنی به ابوغانم و مشهور به نصر از زعمای قرامطه است ، در آغاز در قریه ٔ زابوقه ٔ عراق معلم اطفال بود، سپس به زکرویةبن مهرویه ٔ قرمطی پیوست و از پیروان او شد، و خود را نصر نامید، و قبیله ای از بنی کلب را با خود همراه و آهنگ تسخیر شام کرد و در سر راهش به شهر بصره فرود آمد و سران آنجا رابکشت ، سپس به طبریه رفت و مرتکب قتل و فجایع شد، سرانجام فراری و کشته شد. (از الاعلام زرکلی ج 4 ص 222).
ترجمه مقاله