ترجمه مقاله

نصر

لغت‌نامه دهخدا

نصر. [ ن َ ] (اِخ ) محمدنصراﷲ شیرازی (ملا...) به روایت نصرآبادی در معما دستی داشته است ، او راست در معمائی به اسم باب صادق :
دوشینه پیش زلفت وقت گره گشائی
باد صبا مکرر میکرد خودنمائی .
رجوع به تذکره ٔ نصرآبادی ص 505 شود.
ترجمه مقاله