ترجمه مقاله

نصف

لغت‌نامه دهخدا

نصف . [ ن َ ص َ ] (ع اِ) داد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) . عدل . (ناظم الاطباء). انصاف . (غیاث اللغات ). اسم مصدر است از انصاف . (از اقرب الموارد). || ج ِ ناصف به معنی خادم . (از اقرب الموارد). رجوع به ناصف شود. || (ص ) که متوسطالعمر باشد. (از المنجد). نه جوان نه پیر، و مذکر و مؤنث در این یکسان بود.(مهذب الاسماء). || زن میانه سال یا زن به سال چهل و پنج یا پنجاه و مانند آن رسیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، انصاف ، نُصُف ، نُصف . و تصغیر آن نُصَیف است . (از اقرب الموارد). || زن پیر. (ناظم الاطباء). || مرد پنجاه ساله . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، انصاف ، نصفون .
ترجمه مقاله