ترجمه مقاله

نصیبی

لغت‌نامه دهخدا

نصیبی . [ ن َ ] (اِخ ) اسعدالحق یزدی ، از شاعران قرن دهم و از شاگردان ملاجلال الدین دوانی است مدتی در شیراز تلمذ کرده سپس به یزد برگشته و به سال 914 هَ . ق . درگذشته است . او راست :
گفتم که بوسه ای به نصیبی نمی دهی
خندید زیر لب که چه گوئیم یا نصیب .
تا کسی ظن نبرد کو به شبم همنفس است
روز در رهگذرش بینم و گویم چه کس است ؟

#


وقت رفتن دست چون بر طرف دامن می زند
دامنی باشد که او بر آتش من می زند.

#


زنده در عشق چسان بود نصیبی مجنون
عشق آن روز مگر اینهمه دشوار نبود؟...
(از تحفه ٔ سامی ص 44) (نگارستان سخن ص 122) (صبح گلشن ص 521) (قاموس الاعلام ج 6) (ریحانة الادب ج 4 ص 199).
ترجمه مقاله