ترجمه مقاله

نصیب

لغت‌نامه دهخدا

نصیب . [ ن َ ] (اِخ ) طالب (حاجی ...) ابن حاجی مقصودچیت ساز اصفهانی متخلص به نصیب از شعرای قرن یازدهم است وی از ایران به هند مهاجرت کرده است ، او راست :
گهی وصال و گهی هجر یار می کشدم
به هر طریق غم روزگار می کشدم
به راه دوست گرانجانی رفیق بلاست
عنان کشیدن عمر شرار می کشدم .

#


از صفیر بلبلی پژمرده گردد گلشنم
پای موری گر به سنگ آید بسوزد خرمنم
(از تذکره ٔ نصرآبادی ص 360) (نگارستان سخن ص 122) (کلمات الشعراء سرخوش ص 115).
ترجمه مقاله