ترجمه مقاله

نصیرا

لغت‌نامه دهخدا

نصیرا. [ ن َ ] (اِخ ) (ملا...) محمدنصیربن حکیم صدرالدین تنکابنی ، به روایت نصرآبادی «طالب علم منقحی است در کمال صلاح و قید، در حال تحریر [ قرن یازدهم ] به اصفهان بود در مسجد لبنان به خدمت ایشان رسیده فیض وافر برده ، تخلص نداشت » او راست :
بگشای دیده بر رخ فرخ لقای دل
بنگر برون ز دنیی و عقبی فضای دل
هرچند نام دل به زبانها فتاده است
بنما به من یکی که بود آشنای دل
دانی که کعبه از چه مطاف خلایق است
در هیکل زمین شده گویا بجای دل .

(از تذکره ٔ نصرآبادی ص 201).


و نیز رجوع به نگارستان سخن ص 123 شود.
ترجمه مقاله