نصیر
لغتنامه دهخدا
نصیر. [ ن َ ] (اِخ ) اسداﷲ (میرزا...) کشمیری ، از پارسی گویان آن دیار است . او راست :
فرنگی جلوه ، آذرسوز، ترسازاده ، بی رحمی
که گردد تشنه ٔخون مسیحا چشم بیمارش .
فرنگی جلوه ، آذرسوز، ترسازاده ، بی رحمی
که گردد تشنه ٔخون مسیحا چشم بیمارش .
(از صبح گلشن ص 523).