ترجمه مقاله

نطف

لغت‌نامه دهخدا

نطف . [ ن َ طِ ] (اِخ ) ابن خیبری بن حنظلة السلیطی الیربوعی ازفارسان عهد جاهلیت و از قبیله ٔ بنی تمیم است . آورده اند که وهرز عامل پادشاهان ایران در یمن ، کاروانی از اموال و طرف نزد کسری روانه کرد، چون کاروان به بلاد بنی تمیم رسید سه تن از فارسان بنی تمیم بر آن زدند و اموال را به غارت بردند و غنایم را بین خود تقسیم کردند یکی از آن سه همین نطف بود که خرجینی جواهر نصیبش آمد، و از همین جا گنج نطف ضرب المثل شد، از آنجمله : «اصاب فلان کنزالنطف » و «لوکان عنده کنزالنطف ماعدا» و «أن قارون اصاب بعض ما کنزت ، و النطف عثر علی ما رکزت ». (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 359). و نیز رجوع به ابن درید ج 3 ص 111 و مجمع الامثال میدانی ج 2 ص 114 و النقائض ص 47 و التاج ج 6 ص 259 و الکامل ابن اثیر ج 1 ص 165 وثمارالقلوب ص 109 و صحاح جوهری ذیل ماده ٔ نطف شود.
ترجمه مقاله