ترجمه مقاله

نظربند

لغت‌نامه دهخدا

نظربند. [ ن َ ظَ ب َ ] (اِ مرکب ) عملی به دعا و طلسمات که کسی چشم بد نزند چیزی یا کسی را. (یادداشت مؤلف ). دعا و طلسمی که بدان چشم شورچشمان را فروبندند تا از چشم زخم ایشان در امان مانند. || (ن مف مرکب ) آن که مردم او را در نظر خود بند دارد . (آنندراج ) :
نیست صاحب نظران را ز نظربند گزیر
نگذارند غزالان زنظر مجنون را.

صائب (آنندراج ).


- نظربند کردن ؛ جادو و افسون کردن تا شخص با چشم باز چیزی یا کسی را نبیند و متوجه وجود آن نشود :
چشم جادوی تو کرده ست نظربند مرا
هر کجا می نگرم روی توام در نظر است .

شفیع اثر (آنندراج ).


ترجمه مقاله