ترجمه مقاله

نظر افکندن

لغت‌نامه دهخدا

نظر افکندن . [ ن َ ظَ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چشم انداختن . (یادداشت مؤلف ). نگاه کردن . نگریستن : نظر در قعر چاه افکندن . (کلیله و دمنه ). || میل کردن . روی آوردن . دل بستن :
ما که نظر بر سخن افکنده ایم
مرده ٔ اوئیم و بدو زنده ایم .

نظامی .


مده ای رفیق پندم که نظر بر او فکندم
تو میان ما ندانی که چه می رود نهانی .

سعدی .


|| توجه کردن . مورد عنایت و التفات قرار دادن .
ترجمه مقاله