نعره برداشتن
لغتنامه دهخدا
نعره برداشتن . [ ن َ رَ / رِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) غریو کردن . فریاد و فغان کردن :
به شهر اندرون نعره برداشتند
وز آن پس همه شهر بگذاشتند.
سپه یکسره نعره برداشتند
سنان ها به ابر اندر افراشتند.
سوی پهلوان روی برگاشتند
وز آن دیدگه نعره برداشتند.
به شهر اندرون نعره برداشتند
وز آن پس همه شهر بگذاشتند.
فردوسی .
سپه یکسره نعره برداشتند
سنان ها به ابر اندر افراشتند.
فردوسی .
سوی پهلوان روی برگاشتند
وز آن دیدگه نعره برداشتند.
فردوسی .