ترجمه مقاله

نعر

لغت‌نامه دهخدا

نعر. [ ن َ ] (ع مص ) رفتن در شهرها. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغة). || خلاف ورزیدن و انکار نمودن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مخالفت کردن و سرباز زدن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از المنجد). || نعره زدن . (دهار) (یادداشت مؤلف ). نعره زدن و در فتنه برجستن . (از تاج المصادر بیهقی ). جوش و خروش نمودن و فراهم آمدن قوم . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). خروشیدن و گرد آمدن قوم جنگ را. (از متن اللغة). || آمدن بر کسی . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از المنجد). || برخاستن و کوشیدن در امری . (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد) (از متن اللغة) (از المنجد). || دمیدن خون از رگ . (تاج المصادر بیهقی ). فوران کردن خون از رگ یا صدا کردن رگ بر اثر خون از آن فهونعار و ناعر و نعور. نعور. نعیر. (از متن اللغة).
ترجمه مقاله