ترجمه مقاله

نعلبندی

لغت‌نامه دهخدا

نعلبندی . [ ن َ ب َ ] (حامص مرکب ) نعل بستن . نعل زدن . بر سم ستور نعل کوبیدن . عمل نعلبند. || (اِ مرکب ) دکان نعلبند. آنجا که ستوران را نعل کنند. || خراج . (آنندراج ). خراج اندکی که از رعیت گیرند. (ناظم الاطباء). || در تداول ، خوراک ها و تنقلات و میوه های پیش از شام یا ناهار است و با فعل کردن صرف شود. (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله