ترجمه مقاله

نعلک

لغت‌نامه دهخدا

نعلک . [ ن َ ل َ ] (اِ) نوعی از رکاب است . (برهان قاطع) (آنندراج ).و آن را نعلکی هم گویند. (برهان قاطع). و آن را نعل هم گویند. (آنندراج ). رکابی باشد که نعلکی نیز گویند. (از جهانگیری ). مؤلف فرهنگ نظام به نقل از سراج اللغات آرد: «نوعی از رکابی [ دوری ] باشد که نعلبکی نیز گویند و معنی ترکیبی نعلبکی به بای موحده بر مؤلف ظاهر نیست » نعلک در جهانگیری و رشیدی و سروری معادل رکابی است . (از حاشیه ٔ دکتر معین بر برهان قاطع). آوند پهن و گردی که در زیر پیاله می گذارند و نعلکی و نعلبکی نیز گویند. (از ناظم الاطباء) :
هزاران بزرگان خسروپرست
رکاب بلورین و نعلک به دست .

اسدی (جهانگیری ).


|| نعلک گوش ؛ گوشواره . (هفت پیکر چ وحید ص 174) :
نعلک گوش را چو کردی ساز
نعل در آتشم فکندی باز.

نظامی .


ز نعلک های گوش گوهرآویز
فکندی لعل ها در نعل شبدیز.

نظامی .


ترجمه مقاله