ترجمه مقاله

نعل پاره

لغت‌نامه دهخدا

نعل پاره . [ ن َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) شکسته نعل . (یادداشت مؤلف ). نعل کهنه و فرسوده . نعلی که به علت کهنگی و فرسودگی از سم ستور افتاده باشد. || کنایه از چیز بی ارزش و بی مقدار. || کنایه از گوشواره ٔ سخت بزرگ و بی تناسب از طلا و جز آن . (یادداشت مؤلف ). به طعنه و نکوهش گوشواره ٔ بی قواره و ناظریف و بدساخت را گویند. || ساعت بد. ساعت بدکار. (یادداشت مؤلف ). به طعنه و کنایه ساعتی را گویندکه نامرتب کار کند و جلو یا عقب رود و وقت را درست نشان ندهد. || کنایه از نانی سخت . (از یادداشت بخط مؤلف ). تکه نان خشکیده ٔ کهنه ٔ نامأکول .
ترجمه مقاله