نغزکاری
لغتنامه دهخدا
نغزکاری . [ ن َ ] (حامص مرکب ) بدیعکاری . شیرین کاری . هنرنمائی . عمل نغزکار. رجوع به نغزکار شود :
در خورنق ز نغزکاری ها
داده با اوستاد یاری ها.
پرداختمش به نغزکاری
و انداختمش درین عماری .
|| نغزبافتی . خوش بافت بودن .
در خورنق ز نغزکاری ها
داده با اوستاد یاری ها.
نظامی .
پرداختمش به نغزکاری
و انداختمش درین عماری .
نظامی .
|| نغزبافتی . خوش بافت بودن .