ترجمه مقاله

نغنغ

لغت‌نامه دهخدا

نغنغ. [ ن َ ن َ / ن ُ ن ُ ] (اِ) پیمانه و قفیزی را گویند که بدان غله پیمایند وهر نغنغی چهار خروار است . (برهان قاطع) (آنندراج ). تغاری یا چیزی باشد که بدان غله پیمایند یعنی کیل و آن را قفیز گویند. یکی از وی چهار خروار بود به ماوراءالنهر. (از فرهنگ خطی ).نغنغ، همچون قفیزی باشد ابوالعباس گفت :
ای میر ترا گندم دشتی است بسنده
با نغنغکی چند ترا من انبازم .
(لغت فرس ص 237 از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
حاتم عهد شیخ ابواسحاق
که دهد زر به دامن و نغنغ.

شمس فخری .


ترجمه مقاله