ترجمه مقاله

نفذ

لغت‌نامه دهخدا

نفذ. [ ن َ ] (ع مص ) درگذشتن از قوم و خلاف ورزیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درگذشتن از قوم و پشت سر گذاشتن ایشان را. نفاذ. (اقرب الموارد) (متن اللغة) (المنجد). نفوذ. (المنجد). || درگذشتن تیر از جائی که رسد یا بیرون آمدن سر تیر به طرف دیگر و تمام آن در اندرون بودن . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). نفاذ. نفوذ. (منتهی الارب ) (المنجد). || گذشتن چیزی از چیزی و رها شدن آن از آن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نفاذ. نفوذ. (منتهی الارب ). رجوع به نفاذ شود.
ترجمه مقاله