ترجمه مقاله

نفس کش

لغت‌نامه دهخدا

نفس کش . [ ن َ ف َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) متنفس . (یادداشت مؤلف ). جاندار. که نفس می کشد. که تنفس می کند. زنده . ذوحیات . نفس زن . || در تداول ، عربده جو. که عرض اندام کند. که جرأت عرض اندام کردن داشته باشد. که به نزاع و مبارزه قدم پیش نهد. || (اِ مرکب ) منفذ و محل عبور و مرور نسیم و هوا. (ناظم الاطباء). سوراخ . روزنه . باجه . هواکش . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله