ترجمه مقاله

نفع

لغت‌نامه دهخدا

نفع. [ ن َ ] (ع اِ) سود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مقابل ضر. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). فایده . منفعت . حاصل . بیاور. نوا. پیداوار. ربا. (ناظم الاطباء). خنج . نجع. بر. بهره . مقابل ضرر وزیان . (یادداشت مؤلف ). ثمر. خیر. بهر :
ضر منافقانی نفع موافقانی
این را همی بپائی و آن را همی نپائی .

فرخی .


همی خویشتن را نبینیم نفعی
نه در سیم و زر و نه در در و مرجان .

ناصرخسرو.


زین سفله جهان نفع خود بگیرد
نفعی که در او هیچ ضر نباشد.

ناصرخسرو.


حیوانی که در اونفع باشد چگونه بی انتفاع شاید گذاشت . (کلیله و دمنه ).
آن دست و آن زبان که در او نیست نفع خلق
جز چون زبان سوسن و دست چنار نیست .

سنائی .


همه را داد آلتی درخور
از پی جر نفع و دفع ضرر.

سنائی .


در گلستان عمر و رسته ٔ دهر
پس گل خار و بعد نفع ضر است .

خاقانی .


|| (مص ) سود کردن . (زوزنی ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 101) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله