ترجمه مقاله

نفوذ

لغت‌نامه دهخدا

نفوذ. [ ن ُ ] (ع مص ) درگذشتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). گذشتن تیر از آنچه بدان آید. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100). بیرون گذشتن تیر از آنچه برآن آید. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). رجوع به نفاذ شود. || جاری شدن فرمان و نامه . (غیاث اللغات ). روان شدن فرمان . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100). روان گشتن قضا و فرمان و آنچ بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). رجوع به نفاذ شود. || اثر کردن . (غیاث اللغات ). || (اِمص ) روانی . روائی : نفوذ سخن ، نفوذ کلام ،نفوذ کلمه . (یادداشت مؤلف ). || گذر. درگذشتگی و دخول در چیزی و زوژ و فرورفتگی . (ناظم الاطباء). متنفذ بودن . در دیگران اثر داشتن . مطاع و نافذالکلمه بودن به سبب موقعیت علمی یا مالی یا اجتماعی .
ترجمه مقاله