ترجمه مقاله

نفیر

لغت‌نامه دهخدا

نفیر. [ ن َ ] (ع اِ) گروه مردم از سه تا ده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گروه مردم . (مهذب الاسماء). نفر. کمتر از ده تن ازمردان . (از اقرب الموارد). || گروهی که برای کاری برخیزند. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100). قومی که به کاری پیش روند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || گروهی گریزندگان . (یادداشت مؤلف ). قومی که با کسی گریزند یا از هم گریزند در جنگ . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || همتای کسی در منافرة: ما هو بنفیر فلان ؛ ای بکفئه فی المنافرة. (اقرب الموارد). || نفیرعام ؛ قیام عامه ٔ مردم برای جنگیدن با دشمن . (از اقرب الموارد). || یوم النفیر؛ یوم النفر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به نفر شود. || (مص ) سخت رفتن قوم برای کار و همه یکبار پیش آمدن در آن . (منتهی الارب ). رجوع به نفار و نفور شود.
ترجمه مقاله