نقره کاری
لغتنامه دهخدا
نقره کاری . [ن ُ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) عمل نقره کار :
رخ زردم کند در اشکباری
گهی زرکوبی و گه نقره کاری .
بر عطارد ز نقره کاری دست
رنگی از کوزه ٔ رصاصی بست .
رخ زردم کند در اشکباری
گهی زرکوبی و گه نقره کاری .
نظامی .
بر عطارد ز نقره کاری دست
رنگی از کوزه ٔ رصاصی بست .
نظامی .