ترجمه مقاله

نقلدان

لغت‌نامه دهخدا

نقلدان . [ ن ُ ] (اِ مرکب ) ظرفی که در آن نقل می گذارند. (ناظم الاطباء). ظرفی برای نقل . ظرفی برای نقل شراب . (یادداشت مؤلف ) : پس از بازگشتن ایشان امیر فرمود دو مجلس جام زرین با صراحی های پرشراب و نقلدانها و نرگسدانها راست کردند. (تاریخ بیهقی ص 224).
نهاده توده توده بر کرانها
ز یاقوت و زمرد نقلدانها.

نظامی .


- نقلدانهای نادیده گرد ؛ نقلدانهای پاک و صاف که گرد و غبار بدان نرسیده باشد یا کسی گرد او را ندیده باشد تا به دیدنش چه رسد، و این کنایه از کمال عزت و نایابی او بود. (آنندراج ). نقلدان براق و نو که مورد استعمال قرار نگرفته است :
بفرمود کآرند خوانهای خورد
همان نقلدانهای نادیده گرد.

نظامی (از آنندراج ).


|| طاق های خرد که به اشکال عجیبه در دیوارها سازند و نقلها و لوزیات در آن گذارند و آن را جامگاه و چینی خانه نیز گویند. (آنندراج ) :
برآوردن از نقلدان بهار
دوصد نقل با پنجه ٔ شاخسار.

ملاطغرا (از آنندراج ).


گرچه گستاخی است با پیر مغان اما سلیم
نقلدان پابست باشد طاقها میخانه را.

سلیم (از آنندراج ).


دلیل فرح بخشی جاودان
دهن های پرخنده ٔ نقلدان .

کلیم (از آنندراج ).


ترجمه مقاله