ترجمه مقاله

نقوع

لغت‌نامه دهخدا

نقوع . [ ن ُ ] (ع اِ) ج ِ نَقْع. رجوع به نَقْع شود. || (مص ) بسیار گردیدن موت . || بد گفتن و دشنام زشت دادن کسی را. || تر نهادن دارو را در آب . (از منتهی الارب ). خیساندن . خیسانیدن . خیس کردن . آغوندن . مرس . (یادداشت مؤلف ). || در پی بانگ رفتن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || بلند شدن آواز و فریاد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || مهمانی مسافر کردن و گوسپند و شتر کشتن به جهت آن . (از منتهی الارب ). || بازداشتن خبر را . (از منتهی الارب ). باور داشتن خبر را. (از فرهنگ خطی ). یقال : مانقعت بخبر فلان نقوعاً؛ أی ماعجت بکلامه و لم اصدقه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سیراب شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از متن اللغة) (از المنجد). سیراب شدن از شراب و جز آن . (منتهی الارب ). نقیع. (متن اللغة). || شفا یافتن از شراب و جز آن . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة). || سیراب کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از متن اللغة). برطرف کردن تشنگی کسی را. (از متن اللغة). نقیع. (متن اللغة). تسکین دادن و برطرف کردن آب عطش را. نَقْع. (از المنجد)(از اقرب الموارد). || گرد آمدن آب در گو. (تاج المصادر بیهقی ). جمع شدن آب در مسیل و باقی ماندن آن . (از متن اللغة) (از المنجد) (از اقرب الموارد). || گرد آمدن آب در جای . (منتهی الارب ).نَقْع. (اقرب الموارد) (المنجد). || گرد آمدن سم در انیاب مار. (از المنجد) (از متن اللغة).
ترجمه مقاله