ترجمه مقاله

نقیلة

لغت‌نامه دهخدا

نقیلة. [ ن َل َ ] (ع اِ) پوست پاره ای که بر کفش و بر سپل شتر زنند چون سوده گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). وصله ٔ کفش و خف . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). ج ، نقائل ، نقیل . || نقیلةالعضد؛ گوشت پاره ٔ درشت از بازو. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (ص ) زن غریبه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غریبة. (اقرب الموارد). تأنیث نقیل . رجوع به نقیل شود. || ابن نقیلة؛ مسافر و غریب . (آنندراج )(از ناظم الاطباء). ابن غریبة عن الحی . (متن اللغة).
ترجمه مقاله