ترجمه مقاله

نمازی شدن

لغت‌نامه دهخدا

نمازی شدن . [ ن َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پاک و طاهر شدن . شسته شدن . غسل داده و پاکیزه شدن :
تا نمازی نشود دیده ٔ من بنده به اشک
عشق دستوری ندهد که کنم در تو نگاه .

اثیر اخسیکتی .


شستند بسی ز چاره سازی
پیراهن ما نشد نمازی .

نظامی .


ترجمه مقاله