ترجمه مقاله

نمدی

لغت‌نامه دهخدا

نمدی . [ ن َ م َ ] (ص نسبی ) از نمد. چیزهای ازنمد کرده . (یادداشت مؤلف ). ساخته از نمد. (فرهنگ فارسی معین ): کلاه نمدی . || (اِ) بالاپوشی که از نمد سازند و چوپانان و بیابان گردان و ساربانان هنگام سرما یا بارندگی آن را بر دوش یا بر سر کشند.
- نمدی آفتاب کردن ؛ کنایه از لختی برآسودن و نفسی تازه کردن . گویند: نگذاشت نمدی آفتاب کنیم ؛ هنوز از گرد راه نارسیده و اندکی نیاسوده ، به کار دیگر فرمان داد.
ترجمه مقاله