ترجمه مقاله

نملة

لغت‌نامه دهخدا

نملة. [ ن َ ل َ ] (ع اِ) یکی نَمْل است . (منتهی الارب ). یک مورچه . رجوع به نَمْل شود. || تأنیث نَمْل . مورچه ٔ ماده . || ریش پهلو. (منتهی الارب ). بثوری چند صفراوی بود که به تدریج پهن گشته به یکدیگر متصل شوند مایل به صفرت . (غیاث اللغات ). دمیدگی که بر اندام برآید. (منتهی الارب ). بثره های خرد باشد به یکدیگر نزدیک و درهم پیوسته می گردد و باز پهن می شود و با خارش و سوزش بود و به لمس گرم بود و سوزش او همچون سوزش گزیدن مورچه بود و بسیار باشد که نمله یک بثره بود و باشد که بثرات پراکنده بود همچون ثؤلول و بیشتری چنان باشد که بن او پهن بود و بعضی باشد که بن او باریک بود و رنگ نمله میل به زردی دارد و بعضی باشد که ریش گردد و بعضی به تحلیل زایل شود و سبب آن ماده ای بود تیز اندر زیر پوست با خون آمیخته و اندر رگهای باریک که اندر پوست روان گشته . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ذباب . (اقرب الموارد). || (اِمص ) کفتگی سُم اسب . (منتهی الارب ). شکافتگی در حافر اسب و آن از عیوب اسب است . (صبح الاعشی ج 2 ص 27) (از اقرب الموارد). شکاف در کناره ٔ سُم اسب . (مهذب الاسماء). || دروغگوئی . کذب . || سخن چینی . نُمْلة. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله