نم دیده
لغتنامه دهخدا
نم دیده . [ ن َ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) چیزی یا محلی که رطوبت بدان رسیده . نمین .نمناک . (آنندراج ). چیزی که رطوبت دارد :
بود سرمست را خوابی کفایت
گل نم دیده را آبی کفایت .
|| چشم گریان . (ناظم الاطباء). || به اصطلاح لوطیان ، کنایه از فرج نم (؟). (آنندراج ).
بود سرمست را خوابی کفایت
گل نم دیده را آبی کفایت .
نظامی .
|| چشم گریان . (ناظم الاطباء). || به اصطلاح لوطیان ، کنایه از فرج نم (؟). (آنندراج ).