ترجمه مقاله

نهق

لغت‌نامه دهخدا

نهق . [ ن َ ] (ع اِ) گیاهی است شبیه جرجیر . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). رستنی را گویند که پیوسته در آب می باشد و به عربی کرفس الماء و جرجیرالماءخوانند. (برهان قاطع). نَهَق . (متن اللغة) (اقرب الموارد). یا نَهَق . جرجیر دشتی است . (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). واحد آن نهقة است . (از اقرب الموارد).قرةالعین است و نزد بعضی جرجیر است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). گیاه او را ساق دراز بود و رنگ گل او سرخ باشد و برگ نبات او پهن باشد. خوردن او معتاد نیست . (از ترجمه ٔ صیدنه ٔ بیرونی ). || مرغی است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پرنده ای است با پا و منقار دراز و گردن کشیده و خاکستری رنگ . تأنیث آن نَهقَة است . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || بانگ خر. نهیق . نهاق . تنهاق . (از متن اللغة).رجوع به نهیق و نهاق شود. || (مص ) بانگ کردن خر. نهاق . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). نهیق . تنهاق . (اقرب الموارد). رجوع به نهیق و نهاق شود.
ترجمه مقاله