ترجمه مقاله

نهمت

لغت‌نامه دهخدا

نهمت . [ ن َ م َ ] (ع اِ) مراد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). کمال مطلوب . غایت آرزو. کمال مقصود. ایده آل . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نهمة شود :
کامران باش و به نهمت رس و بی انده زی
شادمان باش و ز جان و ز جوانی برخور.

فرخی .


به کام و همت و نهمت رسیده گیرش دست
به دولت پدر و عون ایزد دادار.

فرخی .


تا بود کام دل و نهمت مهجوران وصل
تا بود زینت رخساره ٔ معشوقان خال .

فرخی .


زندگانی خداوند عالم سلطان ولی النعم دراز باد در بزرگی و دولت و پادشاهی و نصرت و رسیدن به امانی و نهمت در دنیا و آخرت . (تاریخ بیهقی ).
هر نهمتی که خیزد طبعت کند تمام
هر حاجتی که افتد رایت کند تمام .

مسعودسعد.


خواهی که بخت و دولت گردند متصل
با نهمت تو هیچ مکن منقطع رجا.

مسعودسعد.


بر همه کارها و نهمت ها
چرخ گردنده در ضمان تو باد.

مسعودسعد.


بنگریستم ، مانع سعادت ... راحتی اندک و نهمتی حقیر است . (کلیله و دمنه ). عاجز... در کارها حیران بود و وقت حادثه سراسیمه و نالان ، نهمت بر تمنی مقصور و همت از طلب سعادت قاصر. (کلیله و دمنه ).
هر یکی پروازش از آفاق بیش
واز امید و نهمت مشتاق بیش .

مولوی .


|| قصد. میل . آهنگ . عزم . اراده همت . غایت همت :
پگاه خواستن آمد نشان نهمت مرد
که روز ابر همی باز به رسد به شکار.

ابوحنیفه ٔ اسکافی .


نه هر که بست کمر راه سروری ورزید
نه هرکه داشت زره نهمت خطر دارد.

مسعودسعد.


لشکری را که عزمت انگیزد
همه بر نهمت ظفر باشد.

مسعودسعد.


به سرو ماند از آن باغ و بوستان طلبد
به ماه ماند از آن نهمت سفر دارد.

مسعودسعد.


همت و نهمت بر طلب علم دین گردانیدم . (کلیله و دمنه ). ایلچیان به استحضار کیوک فرستاده بود تا زمام مراجعت معطوف کند و عزیمت و نهمت بر مبادرت او مصروف . (جهانگشای جوینی ).
|| (مص ) همت بستن و قصد و اراده کردن بر چیزی . (غیاث اللغات ). رجوع به شواهد قبلی و رجوع به نهمة شود. || حریص نمودن . (غیاث اللغات ). رجوع به نهمة شود.
ترجمه مقاله