ترجمه مقاله

نوآورده

لغت‌نامه دهخدا

نوآورده . [ ن َ / نُو آ وَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) بدیع. تازه . || باکوره . نوباوه . ناوباوه . (یادداشت مؤلف از زمخشری ). نورس . تازه رس :
انگور نوآورده ترش طعم بود
روزی دو سه صبر کن که شیرین گردد.

سعدی .


ترجمه مقاله