ترجمه مقاله

نوانیدن

لغت‌نامه دهخدا

نوانیدن . [ ن َ نی دَ ] (مص ) جنبانیدن . (برهان قاطع) (فرهنگ خطی ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). به جنبش درآوردن . (ناظم الاطباء). حرکت دادن . || لرزانیدن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به معنی قبلی شود. || به ناله درآوردن . (برهان قاطع) (آنندراج ). نالانیدن . (فرهنگ خطی ). گریانیدن و به گریه و ناله درآوردن . (ناظم الاطباء). || خرامانیدن . (فرهنگ فارسی معین ). || آگاهانیدن . (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ خطی ) (ناظم الاطباء). آگاهی دادن . خبر کردن . گواهی دادن . (ناظم الاطباء). || فریاد و ناله کردن . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گریه کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به نویدن شود. || جنبیدن . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). لرزیدن . مضطرب شدن . (ناظم الاطباء). رجوع به نویدن شود. || آگاه شدن . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به نویدن شود.
ترجمه مقاله