ترجمه مقاله

نوب

لغت‌نامه دهخدا

نوب . (ع اِ) نحل . زنبور عسل . واحد آن نائب است . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || گروهی از سیاهان . نوبة. واحد آن نوبی است . (از منتهی الارب ). جیلی از مردم سودان . (از متن اللغة). رجوع به نوبه (اِخ ) شود.
ترجمه مقاله