نوجبه
لغتنامه دهخدا
نوجبه . [ ن َ/ نُو ج َ ب َ ] (اِ) سیل باشد، هین نیز گویند. (لغت فرس اسدی ). سیلاب . (جهانگیری ) (برهان قاطع) (رشیدی ) (فرهنگ نظام ) :
خود تو را جوید همه خوبی و زیب
همچنان چون نوجبه جوید نشیب .
|| به معنی فرشته هم به نظر آمده است . (برهان قاطع).
خود تو را جوید همه خوبی و زیب
همچنان چون نوجبه جوید نشیب .
رودکی (از لغت فرس ).
|| به معنی فرشته هم به نظر آمده است . (برهان قاطع).