ترجمه مقاله

نودر

لغت‌نامه دهخدا

نودر. [ ن َ / نُو دَ ] (ص مرکب ) چیز نودرآمده و تازه پیداشده . (انجمن آرا) (آنندراج ). هر چیزی را گویند که حادث باشد یعنی نو به هم رسیده و پیدا شده باشد اما حادث به ذات نه حدوث به زمان ، و به معنی بدیع و پسندیده نیز آمده است . (برهان قاطع). از برساخته های فرقه ٔ آذرکیوان است . در شارستان چهارچمن ص 107 آمده : «چیزی را گویند که حادث [ بود ]، نه حادث زمان ، بلکه حدوث ذاتی از آن مراد است ، و به معنی بدیع و تازه و پسندیده نیز آمده است ». (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || فرزند عزیز و گرامی . نودره (؟). (انجمن آرا). رجوع به نَوَده شود.
ترجمه مقاله