ترجمه مقاله

نورس

لغت‌نامه دهخدا

نورس . [ ن َ / نُو رَ ] (ن مف مرکب ) نورسیده . (ناظم الاطباء). میوه ٔ نورسیده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نوبر. باکور. میوه که به تازگی رسیده است . (یادداشت مؤلف ). || هر چیز تازه . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تازه . (ناظم الاطباء). || تازه وارد. (یادداشت مؤلف ). || نازک . (ناظم الاطباء). نهال نازک . (فرهنگ فارسی معین ). || جوان . (ناظم الاطباء). نوجوان . (فرهنگ فارسی معین ). جوان تازه سال . نورسیده . || (اِ) زمج الماء. نوعی از مرغان آبی ، و آن به اندازه ٔ کبوتری است و جز ماهی نخورد. (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله