ترجمه مقاله

نوش شدن

لغت‌نامه دهخدا

نوش شدن . [ ش ُ دَ ](مص مرکب ) گوارا شدن . (یادداشت مؤلف ) :
چندبردارد این هریوه خروش
نشود باده بر سماعش نوش .

شهید.


|| نوشیده شدن :
مرا چون خروش تو آمد به گوش
همه زهر گیتی شدم پاک نوش .

فردوسی .


به جوی اندرون آب نوش روان شد
از این عدل و انصاف نوشیروانی .

فرخی .


ترجمه مقاله