ترجمه مقاله

نوص

لغت‌نامه دهخدا

نوص . [ ن َ ] (ع مص ) جنبیدن . (منتهی الارب ). حرکت کردن . (از اقرب الموارد). مناص . نویص . نیاصة. نوصان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نَوس . || آماده ٔ حرکت شدن . (از اقرب الموارد). مهیا شدن . (از متن اللغة). مناص . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). منیص . (اقرب الموارد). || برخاستن به سوی چیزی . مناص . (از اقرب الموارد). برخاستن و پناه بردن به کسی . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة). || جذب کردن چیزی را. (از اقرب الموارد). طلب کردن و به خود کشیدن چیزی را. (از متن اللغة). || گریختن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 102) (منتهی الارب ). بگریختن . (تاج المصادر بیهقی ). فرار کردن و نجات یافتن . (از اقرب الموارد) (از الاساس ). مناص . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). منیص . (اقرب الموارد). || واپس شدن . (تاج المصادر بیهقی ). بازپس شدن . . مناص . درنگ کردن . (منتهی الارب ). عقب ماندن از چیزی . تأخر. (از اقرب الموارد). نیص . (متن اللغة). || یکسو گردیدن ازچیزی و خویشتن را بازکشیدن . (منتهی الارب ). برگشتن وروی گرداندن از چیزی . ارتداد. (از اقرب الموارد). || (اِ) گورخر، بدان جهت که همیشه سر را بلند دارد همچو گریزنده و رمنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). حمار وحشی . (متن اللغة). || سخاء. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
ترجمه مقاله