ترجمه مقاله

نوط

لغت‌نامه دهخدا

نوط. [ ن َ ] (ع اِ) سربار که میان دو تنگ ِ بار باشد. (منتهی الارب ). سربار و بار اضافی که بین دو لنگه ٔ بار نهند. (ازمتن اللغة) (از اقرب الموارد). یقال : اثقل الدابة النوط. (اقرب الموارد). || توشه دان خرد که در آن خرما و جز آن نهند و از شتر آویزند. (منتهی الارب ). توشه دان خرما. (لغت نامه ٔ مقامات حریری ). جلت خرما که اندر آن خرما بود. (از مهذب الاسماء). جلة کوچک که در آن خرما و جز آن نهند. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). ج ، انواط، نیاط. یقال : ان اعیی البعیر فزده نوطاً. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || هرچه از چیزی درآویخته شود . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || میان پشت و سرین . (فرهنگ خطی ). مابین عَجُز و متن . (متن اللغة). نوض . رجوع به نوض شود. || (مص ) درآویختن چیزی را. (از منتهی الارب ). چیزی از جای بیاویختن . (زوزنی ). آویختن . (غیاث اللغات ). آویزان کردن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). نیاط. (اقرب الموارد). || آماسیدن سینه ٔ شتر . (از منتهی الارب ). رجوع به نوطة شود .
ترجمه مقاله