ترجمه مقاله

نوقدم

لغت‌نامه دهخدا

نوقدم . [ ن َ / نُو ق َ دَ ] (ص مرکب ) مبتدی . کسی که تازه قدم به کاری گذاشته باشد. (آنندراج ). شاگرد و تلمیذ مبتدی . نوآموز. (ناظم الاطباء). || تازه وارد. تازه رسیده . (فرهنگ فارسی معین ). || نوبه پاآمده . نورفتار. (آنندراج ). کودکی که تازه راه رفتن را آموخته باشد. (ناظم الاطباء) :
به طرف کوی عشق از ناتوانی چون ز پا افتم
چو طفل نوقدم برخیزم و دیگر بجا افتم .

وهمی (از آنندراج ).


ترجمه مقاله