ترجمه مقاله

نونوار

لغت‌نامه دهخدا

نونوار. [ ن َ / نُو ن َ] (ص مرکب ) در تداول ، کسی که تهیدست بوده و سر و وضعی درست نداشته و بسبب اتفاقی یا انعام و بخشش کسی به نوائی رسیده و سر و وضع خود را تغییر داده و زندگیش را سامان بخشیده . (از فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ).
- نونوار شدن ؛ پس از آنکه جامه های مندرسی داشت البسه ٔ نو و گران قیمت دارا شدن . (یادداشت مؤلف ). از فقر و فلاکت خلاص یافتن . جامه ٔ خلقان و کهنه را به نو بدل کردن .
ترجمه مقاله