نوژن
لغتنامه دهخدا
نوژن . [ ژَ ] (اِ) درخت صنوبر و کاج . (برهان قاطع) (آنندراج ). نوژ. (جهانگیری ). نوز.نوج . ناژ. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) :
نوژن نسب است هر دم از قامت او
فریاد ز سرو بوستان می ریزد.
نوژن نسب است هر دم از قامت او
فریاد ز سرو بوستان می ریزد.
شمس طبسی (از فرهنگ نظام ).