ترجمه مقاله

نویه

لغت‌نامه دهخدا

نویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) شاخ تر و تازه را گویند که از درخت رسته باشد. (از برهان ) (از آنندراج ). سرع . (برهان قاطع) (السامی ). سرعوع . (السامی ). || رطوبت و تری که در درختان است . (ناظم الاطباء). || نوحه . (فرهنگ اسدی نخجوانی ،از یادداشت مؤلف ). فریاد و فغان و زاری و ناله . (از ناظم الاطباء) :
گوش تو سال و مه به رود و سرود
نشنوی نویه ٔ خروشان را .

رودکی (یادداشت مؤلف ).


ترجمه مقاله