ترجمه مقاله

نچیز

لغت‌نامه دهخدا

نچیز. [ ن َ ] (ص مرکب ) ناچیز. لاشی ٔ :
جان پرمایه همی چون بفروشی به نچیز
چیز پرمایه همان به که به ارزان ندهی .

ناصرخسرو.


|| معدوم . فانی . عدم :
مپندار جان را که گردد نچیز
که هرگز نچیز او نگردد بنیز.

اسدی .


در تمام معانی رجوع به ناچیز شود.
ترجمه مقاله