ترجمه مقاله

نکس

لغت‌نامه دهخدا

نکس . [ ن ِ ] (ع ص ، اِ) تیر سوفارشکسته که اسفل او را اعلی گردانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). تیرسوفارشکسته که پائین آن را بالا سازند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پیکان که بیخش شکسته پس سر آن را بن وی کرده باشند. (منتهی الارب ) (ازآنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کمان که سر شاخ آن را پایین آن سازند و بن شاخ را سر آن ، و آن عیب است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بچه که پایش نخست برآید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). الیتن من الاولاد. (اقرب الموارد). || قصیر. (اقرب الموارد) (المنجد) (متن اللغة). || مرد سست و ضعیف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). مرد ضعیف و فرومایه که خیری در وجودش نیست . (از اقرب الموارد). || مقصر از غایت کرم و جوانمردی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || مرد دنی ٔ. (از متن اللغة). مرد خسیس . مرد بخیل . (یادداشت مؤلف ). ج ، انکاس .
ترجمه مقاله